شاید تو...خاطره نیمه تمامی بودی در زندگی من...
یا اینکه...سکوت هستی میان نوشته هایم...
دیده نمیشوی ...اما بیکباره طغیان میکنی در من...
من تو را حس می کنم...در میان نگاهم...شاید تو ...
هیاهوی قلب منی...
گاه فریادت میکنم...اماشنیده نمیشوی ...
من تو را لمس میکنم...در میان نفسهایم...
تو کیستی لعنتی...که اینگونه در من خلاصه شده ای...